سلام به همگی ایشالا که روزهای اردیبهشتی قشنگی رو سپری کنید.
از ۹ سالگی روزه گرفتم وهرروز سحری مامان بیدارمون میکرد ولی بابا اصرار که ولشون کن بزار بخوابن گناه دارن ولی مامان میگفت نه بهشون واجب شده باید بگیرن من وخواهر یک سال ونیم فاصله سنی داریم خواهر هم یکسال بعداز من شروع کرد دوسال بعداز سن تکلیف موشک بارون شدورفتیم روستای بابا اینا همه عمه هاوعموها اونجا بودن همونجا مدرسه رفتیم ولی درس که نمیدادن فقط وقت صرف کردن بود هیچ کدوم از دختر عمه ها وعموها وپسرها روزه نمیگرفتن جز من خواهر هم که با اونا قاطی شده بود ومیگفتن نرگس بنیش قوی تره ومن میگرفتم تو اونجا شب ها اب تو منبع جمع میشد تو روز آفتابش سوزان بود میرفتم سرمو میکردم تو منبع آب از تشنگی وشعر علیمردان خان رو میخواندم (میگفتم آهای آهای ننه من تشنمه) ولی خودم بیشتر از همه دلم میخواست که بگیرم .
تو دوره راهنمایی هم با دختر دایی ام همکلاس بودیم کلا خانواده مادریم هیچ کس روزه بگیر نیست البته دایی هام فقط وکرنه مادر وخاله که حتی باردار هم بودن روزه میگرفتن خلاصه همیشه دایی از امریکا موقع ماه رمضان میامد وغذاهای درخواستی هم داشت کتلت واز این مدل غذا ها دایی های دیگه رو هم با خودش میاوردومامان سفره مینداخت از اینجا تا اونجا خلاصه ما هم میشستیم پیششون واونا اصلا نمی گفتن بابا اینا روزه هستن تازه تعارف هم میکردن بیاین بخورید مامان هم به کارهاشون میخندید .
سال ۸۸ اتفاقی برمن افتاد که از اول برپایه دروغ ونماز خواندن مصلحتی واتفاق های اینطوری رخ داد منم که برای دل خودم روزه میگرفتم ونماز میخواندم رو دچار یه بد دلی کرد اون موضوع به یاری وکمک خدا تو خوب جایی اش تمام شد ولی تو محل کارم یکسری ادم اومدن که نماز اول وقت وروزه اشون ترک نمیشه ونمیشد ولی دروغ وفحش میدادن مثل آب خوردن من همیشه عاشق نمایشگاه قران بودم وهرسال میرفتم از وقتی که یه مشت روانشناس های حوزوی بی معلومات رو آوردن گذاشتن تو نمایشگاه که خود اون روانشناس نما ها تو زندگی خانوادگیشون پراز مشکل هستن وباز مشاوره میدن حالم از اونجا هم بد شد وقتی میشنیدم برای فلان شب افطاری خدات تومن خرج لباس شبشونه وفلان رستوران گرون افطاری میدن اونم به ادم هایی که هرشب خانشون پلو وخورشت میخورن وسفره هاشون پره ولی باز به اینا افطار میدن باز هم حالم بهم خورد از این مدل با خدا حرف زدن .
عذر خواهی می کنم از اون عده دوستان عزیزی که خالصانه به این فرضیه دوزه وافطار می پردازن.
خدایا خودت میدانی وشاهد همه چی هستی ازت میخوام امسال بهم بیشتر صبوری وانسان بودن رو بهم یاد بدی وبتوانم اول انسان خوبی باشم ودست مظلوم رو بگیرم مممنون که همیشه کنارم هستی دوستت دارم مهربانم.
التماس دعا
درباره این سایت