سلام به همگی 

شب چهارشنبه خانه خواهر بودم آخرشب انگاری یکی من رو از اسمان به زمین کوبید انقدر بدنم درد میکرد ولرز داشتم که نگو یه ژاکت از خواهرگرفتم پوشیدم یه لیوان چای سبز دم کردم خوردم رفتم بخوابم یه قرص هم خوردم ولی تا صبح تو رختخواب جون دادم صبح لیدارشدم با اسنپ اومدم سرکار ولی اصلا حال وروزم خوش نبود تا عصر فقط مثل مار به خودم میپیچیدم یه قرص دیگه خوردم ولی اصلا خوب نشدم به مامان گفتم ساعت ۴ اومد دنبالم رفتم خانه به پتو پیچیدم ویکم اویشن دم کرده بود مامان خوردم ویکم خوابم برد ساعت ۷ پاشدم رفتم دکتر هرکی اومده بود همینطور بود ولی گوش هام هم درد داشت کلی اونجا نشیتم تا نوبتم بشه هرکس از دری صحبت میکرد این دکتره خیلی حاذقه با یه نسخه کلی حال ادم رو میفهمه ساعت ۸ تازه نوبتم شد گوشم رو دید گفت التهاب داره نوبت رسید به کمر دردم معاینه کرد گفت تو این سن چرا انقدر داغونه کمرت همش هم به خاطر گودیه کمره به قول دوستمون(مامانم داره دایی ام داره من نداشته باشم خدا به دور

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سوالات مصاحبه استخدامی علوم پزشکی و بیمارستانها وزارت بهداشت 98 نسیم عشق مداد مشکی Stan دانلود تحقیق علوم و معارف اسلامی امام زمان (عج) دانلود آهنگهای خوانندگان ایرانی و خارجی Ray